عشق
تقديم به تو که : يادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانيت در تمام وجودم است عزيزم محبت را در پاکي نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معني کردم وبدان که زيباترين لحظه هايم در کنار تو بودن است
من منتظرت شدم ولي در نزدي
بر زخم دلم گل معطر نزدي
گفتي كه اگر شود مي آيم اما
مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي
هر چه بر من گذشت حقم بود من از اين بيشتر سزاوارم تو گناهي نداري اي زيبا مرگ بر من كه دوستت دارم
هرگز انتظار ندارم مرا همانقدر دوست داشته باشي كه دوستت دارم. اين توقعي است غيرمنصفانه! من بايد عاشق تو باشم - در حد ممكن عشق, و آرزومند آن باشم كه مرا بخواهي - هرقدر كه مي خواهي
من به دو چيز عشق مي ورزم يكي تو و ديگري وجود تو. به دو چيزاعتقاد دارم يكي خدا وديگري تو من در اين دنيا دو چيز ميخواهم يكي تو وديگري خوشبختي تو. من اين دنيا را براي دو چيز ميخواهم يكي تو و ديگري براي با تو موندن
من دو بهانه براي زندگي دارم؛احساس و عشق.عشق رو براي بيان احساس و احساس رو واسه ي تقديم عشق به تو
مهرباني و صداقت تو درست به ظرافت گلبرگ هاي يک گله نوشکفته است که براي يه پروانه خسته بهترين جاي رسيدن به آرامشه
عشق مثله يه قله کوه بلند مي مونه که هر کسي که يک قلب پاک و يک دنيا صداقت داشته باشه مي تونه فاتحش باشه
�
سه شنبه 13 خرداد 1387 - 6:26:12 PM